هفت قاعده برای کمک به اشاعه‌ی ایده‌های نژادپرستانه در فرانسه

ژاک رانسیر/ مترجم: علیرضا بنی‌صدر

دریافت فایل مقاله
 

مقدمه‌ی نویسنده بر نسخه‌ی بازنشر شده

 لایحه‌ی قانون مربوط به ورود و اقامت خارجی‌ها و حق پناهندگی، به پیشنهاد  ژان-لویی دبره (Jean-Louis Debré)، وزیر کشور فرانسه، در زمستان سال 1997 و پیش از تصویبش در ماه آوریل، به بحث گذاشته شد. این لایحه‌ی قانونی ترکیبی از مقررات مربوط به گواهی سکونت، تحویل گذرنامه هنگام بازپرسی، مراحل اخراج از کشور، بازرسی مجوز کار در محل کار و  غیره بود. لایحه مذکور مدت زمان نگهداری خارجی‌های بی‌اوراق در اردوگاه‌ها را به دو برابر افزایش داده بود و صاحب‌خانه‌ها را ملزم می‌کرد که ورود و خروج خارجیان به ملک‌شان را رسماً اعلام کند ماده‌ای که علیه آن یک تشکل 59 نفره از سینماگران دعوت به نافرمانی کردند. این قانون موجب جنبش اعتراضی مهمی شد که چند ماه به طول انجامید. متن حاضر در 21 ماه مارس 1997 در روزنامه‌ی لوموند منتشر شده است.[1]

***
 
به نظر می‌رسد که در فرانسه‌ی امروز اشاعه‌ی ایده‌های نژادپرستانه اولویتی ملی است. نژادپرستان بدان مشغولند - حداقل کاری که از آن‌ها انتظار می‌رود. اما تلاش مبلغان یک ایده، آن‌هم در عصری که همه نسبت به ایده‌ها بدگمانند، حدود خود را دارد و عبور از این حدود همیاری حریفان را می‌طلبد. ویژگی وضعیت فرانسه در همین است: در سال‌های اخیر سیاست‌مداران، روزنامه‌نگاران و کارشناسان از هر نوع، آموخته‌اند چگونه با توسل به روش‌های مؤثر، ضدنژادپرستیِ خود را در خدمت انتشار گسترده‌ی ایده‌های نژادپرستانه بگذارند. تمام قواعدی که این‌جا برشمرده می‌شوند، پیش‌تر به کار بسته شده‌اند. اما غالباً به طرزی تجربی و نامنظم، بدون آگاهی روشن از برد و نفوذشان. بنابراین مطلوب و بجا دیدیم که به قصد تضمین تأثیرگذاری حداکثری این قواعد، آن‌ها را در قالبی صریح و سیستماتیک به کاربران بالقوه‌شان معرفی کنیم.
قاعده 1- سخنان نژادپرستانه را روزانه ثبت کنید و تا حد ممکن منعکس‌شان کنید. فراوان شرح‌شان دهید و بی‌وفقه درباره‌شان از بزرگان دنیا و مردم کوچه و بازار پرسش کنید. مثلاً فرض کنیم که یکی از رهبران نژادپرستان هنگامی‌که دارودسته‌اش را خطاب قرار داده است از دهانش در ‌رود که این‌جا تعداد زیادی خواننده‌ی رنگین‌پوست وجود دارد  و در تیم ملی فوتبال فرانسه نام‌های غریب زیادست. ممکن است گمان کنید که این خبر به‌هیچ‌وجه خبر داغی نیست و مضاف بر این، طبیعی است که یک نژادپرست هنگامی‌که با دیگر نژادپرستان سخن می‌گوید، حرف‌های نژادپرستانه بزند. این رفتار نتیجه‌ی ناگوار مضاعفی خواهد داشت: اول این‌که، بدین ترتیب از یاد خواهید برد هشیاری مستمر خود را نسبت به اشاعه‌ی ایده‌های نژادپرستانه به نمایش بگذارید؛ دوم این‌که، اگر این ایده‌ها را به حال خود واگذاریم شیوع کم‌تری خواهند یافت. چراکه مهم این است که همواره درباره‌شان حرف بزنیم و آن‌ها چارچوبی دائمی برای آن‌چه می‌بینیم و آن‌چه می‌شنویم تعیین کنند. یک ایدئولوژی پیش از آن‌که [مجموعه‌ای از] تزها باشد، [مجموعه‌ای از] شواهد محسوس است. ضروری نیست که ما ایده‌های نژادپرستان را تصدیق کنیم. تنها کافی‌ست که بی‌وقفه آن‌چه را به ما نشان می‌دهند ببینیم، درباره‌ی آن‌چه می‌گویند بی‌وقفه سخن بگوییم و در حالی که «ایده‌هایشان» را رد می‌کنیم، داده‌ای را که به ما تحمیل می‌کنند بپذیریم. 
قاعده 2-  هرگز فراموش نکنید که در تک‌تک افشاگری‌ها خشم‌ خود را شدیداً ابراز کنید. فهم درست این قاعده بسیار مهم است و به معنای تضمین دستاوردی سه‌گانه است: اول این‌که، ایده‌های نژادپرستانه باید به‌واسطه‌ی اشاعه‌ی مستمرشان عادی شوند؛ دوم این‌که، باید دائماً تقبیح شوند تا در عین‌حال توان رسوایی‌گری و جذابیت‌شان حفظ شود؛ سوم این‌که، این تقبیح باید خود به شکل یک اهریمن‌سازی ظاهر شود‌ که بر نژادپرستان به خاطر گفتن آن چیزی خرده می‌گیرد، که واقعیتی پیش‌پا‌افتاده است. به مثال خود بازگردیم: ممکن است این نیاز را که آقای لوپنی باشد و گوشزد کند که دروازه‌بان تیم ملی فرانسه پوستی کاملاً سیاه دارد - چیزی که همگان با چشمان غیر مسلح می‌بینند بی‌اهمیت قلمداد کنید. اما در این صورت، از یک دستاورد اساسی محروم خواهید شد: اثبات این امر که ما نژادپرستان را به خاطر گفتن چیزی که همگان با چشم غیرمسلح می‌بینند، مجرم می‌شماریم.
قاعده 3- در هر شرایطی تکرار کنید: معضلی به نام معضل مهاجران وجود دارد و اگر می‌خواهیم نژادپرستی را متوقف کنیم، باید این معضل را حل کنیم. نژادپرستان از شما توقع بیش‌تری ندارند: تصدیق این امر که معضل‌ آنان واقعاً یک معضل است و معضل اصلی است. معضلات افرادی که وجه اشتراک‌شان داشتن پوستی رنگین و آمدن از مستعمره‌های سابق فرانسه است، زیادست. اما همه‌ی این‌ها معضل مهاجر را برنمی‌سازد، بدین دلیل ساده که «مهاجر» مفهومی گنگ است که مقوله‌های ناهمگنی را پوشش می‌دهد، از جمله فرانسوی‌های متولد فرانسه از والدینی فرانسوی. خواست حل «معضل مهاجران» از طریق اقدامات حقوقی و سیاسی، خواستی کاملاً محال است. اما با بیانش، اولاً، به فیگور غیرقابل تعریف عنصر نامطلوب  ثبات می‌بخشیم و ثانیاً، اثبات می‌کنیم که در مقابل این عنصر نامطلوب هیچ کاری از دست‌مان برنمی‌آید و تنها نژادپرستانند که راه‌حل ارائه می‌دهند.
قاعده 4- بر این ایده اصرار فراوان بورزید که نژادپرستی خود اساسی ابژکتیو دارد، که نتیجه‌ی بحران و بیکاری است و ما نمی‌توانیم بدون از میان برداشتن آن‌ها، محوش کنیم. بدین ترتیب مشروعیتی علمی بدان می‌بخشید. و چون اکنون بیکاری ضرورتی ساختاری برای عملکرد خوب اقتصادهای‌مان است، نتیجه‌گیری طبیعی این است: اگر نمی‌توانیم علت «ریشه‌ای» نژادپرستی را از میان برداریم، تنها کاری که از ما ساخته است حذف علت مقطعی، از طریق بازگرداندن مهاجران به خانه‌شان با توسل به قوانین بی طرف و ابژکتیو نژادپرستانه، است. اگر ذهنی سطحی از شما ایراد گرفت که در بسیاری از کشورهایی که نرخ بیکاری نزدیک به فرانسه دارند از این طغیان‌های نژادپرستانه خبری نیست، او را به کندوکاو درباره‌ی آن‌چه کشور ما را از این کشورها متمایز می‌سازد دعوت کنید. پاسخ ساده است: این کشورها بر خلاف ما بیش از حد مهاجر ندارند.
قاعده 5- اضافه کنید که نژادپرستی کار آن قشرهای اجتماعی است که به سبب مدرنیزاسیون اقتصادی تضعیف شده‌اند، کار عقب‌ماندگان توسعه، کار «پُتی بلان‌ها» [2] و ... است. این قاعده، قاعده‌ی قبل را تکمیل می‌کند و از این مزیت اضافی برخوردارست که نشان می‌دهد مخالفان نژادپرستی، در بدنام کردن «عقب‌افتادگان» نژادپرست، همان واکنشی را که نژادپرست‌ها در برخورد با «نژادهای پست» دارند، بروز می‌دهند و بدین ترتیب [چنین قاعده ای] این «عقب‌افتادگان» را در رفتار تحقیرآمیزشان نسبت به نژادهای پست و نیز نسبت به آنتی‌راسیست‌های محله‌های زیبا که می‌خواهند ادبشان کنند، حمایت می‌کند.  
 قاعده 6- تمام سیاست‌مداران مسئول را به اجماع در برابر سخنان نژادپرستانه فراخوانید. بی‌وقفه صاحبان قدرت را به اعلام برائت کامل از رفتارهای نژادپرستانه  دعوت کنید. مهم این است که سیاست‌مداران تصدیق ضدنژادپرستی اخذ کنند تا مجاز باشند مقتدرانه  قوانین نژادپرستانه را که هدف‌شان مطمئاً متوقف کردن نژادپرستی است، اعمال کنند و در صورت لزوم بهبودشان بخشند. هم‌چنین مهم است که راست افراطی نژادپرست درمقام تنها نیروی سیاسی منطقی ظاهر شود که این جسارت را دارد که با صدای بلند آن‌چه را دیگران به آرامی می‌اندیشند بگوید، که صادقانه آن‌چه را دیگران با شرم و حیا می‌کنند، عرضه کند. دست آخر، مهم است که راست افراطی، تنها به همین دلیل، در هیأت قربانی دسیسه‌ی همه‌ی افرادی که سر کار هستند به چشم بیاید.  
قاعده 7- درخواست قوانین جدید ضدنژادپرستانه بکنید که اجازه می‌دهند تا حتی نیت ترغیب به نژادپرستی را نیز مجازات کنیم، و شیوه‌ی جدیدی در رأی‌گیری به کارگیریم که مانع تصاحب کرسی‌های مجلس توسط راست افراطی شود. اول این‌که، قوانین سرکوب همواره می‌توانند در جای دیگری به کار آیند. دوم، ثابت خواهید کرد که مشروعیت جمهوری‌خواهانه‌تان به شکل هر وضعیتی در می‌آید. دست آخر، نژادپرستان را در نقش شهیدان حقیقت که به جرم عقیده‌شان توسط افرادی که به میل خویش قانون وضع می‌کنند، سرکوب شده‌اند، تثبیت می‌کنید.
خلاصه‌ی کلام! کمک به اشاعه‌ی نژادپرستی به سه طریق صورت می‌گیرد: علنی ساختن جهان‌بینی‌اش تا سرحد امکان، اعطای نشان شهید به آن، نشان دادن این‌که تنها نژادپرستی پاکیزه می‌تواند ما را از نژادپرستی کثیف در امان دارد. مدتی است که این سه امر مهم، همراه با موفقیت‌های تحسین‌برانگیز،  به اجرا در می‌آیند. اما اگر روش‌مند باشیم، همیشه می‌توانیم بهتر عمل کنیم.
***
   

پانویس‌ها:
 
[1]. این یادداشت که در سال 1997 نوشته شده است، هنوز توصیفی نیشدار از گفتار سیاسی رسمی امروز فرانسه به حساب می آید.م.
[2] .  اصطلاح Petits Blancs   ، کنایه از فرانسوی‌های سفیدپوست لایه‌های فرودست جامعه است. م.

 

 

 

 

 

 

 

  

نقل مطالب با ذکر نشانی سایت مجاز است.