در این نوشته از هر دو کلمهی کار جنسی و روسپیگری استفاده کردهام. حدوداً چهل سال است که بحثهای گستردهای دربارهی چرایی استفاده از کلمهی کار جنسی میان نظریهپردازان و فمینیستها و اکتیویستهای این حوزه درگرفته و یکی از اولین خواستههای تشکلهای کارگران جنسی در سراسر دنیا جایگزینی کارگر جنسی با عنوان روسپی بوده است. همچنین کار و کارگری جنسی اشارهی دقیقتری به حیطهی خدمات و اشخاص مشغول در صنعت سکس دارد. با این وجود در ارجاع به متون تاریخی و بحثهای مربوط به نقش سکس تجاری در جامعه به اجبار از همان اصطلاح رایج روسپی استفاده کردم. اینکه آیا مشغولیت در صنعت سکس اساسا? تفاوتی با سایر صنایع ندارد و کارگران جنسی هم باید از طریق اتحادیههای مستقل و خودمختار، حقوق و بهبود وضعیت خود را پیگیری کنند، یا اینکه کار جنسی بدترین شکل خشونت، و بهرهکشی از زنانیست که باید از آن وضعیت به هر وسیلهای خارج شوند - مثلاً به کمک انجیاوها و کمپینهای نجاتی که فمینیستهای رادیکال با حمایت مالی و معنوی نومحافظهکاران و بنیادهای مسیحی در سراسر دنیا راه میاندازند- هنوز هم دغدغهی بسیاری از تحلیلگران فمینیست، روشنفکران، فعالان و «منجیان» اجتماعی است. این موضوع که آیا مشتری خدمات جنسی مجرم است و باید مجازات شود یا اینکه همان جایگاهی را دارد که هر کاربری که از هر خدمات دیگری استفاده میکند، نیز پیرو همان دغدغه است که من در این نوشته چندان به آنها نمیپردازم.
دیگر اینکه در اینجا مشخصا به بحث دربارهی کارگران جنسی زن و مشتریهای مرد میپردازم، آنهم صرفاً به این خاطر که شکلِ مسلط بازار خدمات جنسی اینگونه است و ارتباط عریانتری با مقولهی ستم جنسیتی دارد. گرچه بههیچ عنوان منکر حضور همیشگی و بیشمار کارگران جنسی مرد و ترنس و مصائب آنها به خصوص در ارتباط با مراجعان مردشان نیستم ولی پرداختن به این مسئله در حوصلهی این نوشته نمیگنجد.
***
تعریف کلیای که برای روسپیگری وجود دارد رابطهایست که در آن رابطهی جنسی با افرادی به جز همسر یا احتمالاٌ همسر آینده - در کل خارج از روابطی که سکس در چارچوب آن به نوعی مجاز است- و با تبادل فوری پول یا کالای ارزشمند صورت میگیرد. کلمهی روسپی زنان بیشمار و متفاوتی را طی تاریخ زیر یک پرچم متحد کردهاست. از هیتایرائههای[1] یونان باستان گرفته تا گیشاهای ژاپنی، از زنان شاغل در محدودهی چراغ قرمز شهرهای اروپایی تا زنان کوچه پسکوچههای بیپایان کاماتیپورا[2]، محدودهی چراغ قرمز بمبئی، همه در یک چیز با هم مشترکاند و آنهم این عنوان بیزمان و مکان است. این حرفه که به کلیشه قدیمیترین حرفهی دنیا نامیده میشود ابعاد و لایههای مختلف اجتماعی دارد، با این وجود همهی این زنان در یک چیز با هم مشترکاند؛ رابطهی جنسی آنها خارج از چهارچوب خصوصی خانواده یعنی جاییکه سکس به تولید مثل و مراقبت و خدمت به اهالی خانواده مرتبط است اتفاق میافتد. به عقیدهی من برای درک درست مسئلهی روسپیگری، لازم است به نسبتی که با رابطهی تکهمسری دارد، توجه کنیم. انگلس این موضوع را اینطور بیان میکند که « تکهمسری و روسپیگری در حقیقت در تضاد با هم قرار دارند اما تضادی جدا نشدنی. آنها دو قطب متضاد یک واقعیت در جامعه هستند»[3]. در تلاش برای توضیح این دیالکتیک هم به ماهیت مشاغل جنسی در نظام سرمایهداری، و هم به بررسی رابطهی میان رابطهی جنسی در حوزهی خصوصی و خارج از آن و ارتباطاش با ستم علیه زنان میپردازم.
گرچه همیشه تکرار میشود که قدیمیترین حرفهی دنیاست، اما کار جنسی در همهی جوامع، و قطعاٌ به شکل فعلی وجود نداشتهاست. براساس برخی نظریهها روسپیگری بهعنوان یک پدیدهی فرهنگی یگانه، اولین بار در منطقهی بینالنهرین دیده شده و بعدها با همان فرهنگ به مصر و یونان و هند گسترش پیدا کردهاست. الکساندرا کولونتای[4] از اعضای رهبری حزب بولشویک از اولین کسانی بود که بعد از انقلاب 1917 به تحقیق و تحلیل مارکسیستی دربارهی روسپیگری کمک زیادی کرد. او در سخنرانیای [5] در سال 1921 وجوه اختلاف میان روسپیگری در دوران مختلف، مانند روم و یونان باستان، و دوران سرمایهداری را مطرح کرد. در دوران باستان روسپیگری حرفه-تخصص گروه کوچکی از زنان بود و به چشم مکملی قانونی و قابلاحترام برای روابط زناشویی انحصاری دیده میشد. در قرون وسطا نیز بهعنوان شغلی قانونی که مشکلی هم برای جامعه ایجاد نمیکند به حساب میآمد. روسپیان قرون وسطا هم به نوعی تشکل خود را داشتند و درجشنها و مراسم محلی مانند هر صنف دیگری شرکت میکردند.
با رشد سرمایهداری وضعیت کارگران جنسی نیز تغییر کرد. مشاغل جنسی در قرن نوزدهم در مقیاس بزرگتر و با ویژگیهای متفاوتی نسبت به دوران قبل گسترش پیدا کردند که بازار کار آن از جابهجایی عظیم اجتماعی مردمی که از کشاورزی به سمت نظام تولید صنعتی کوچ داده شده بودند تامین میشد. رشد شهرسازی، فقر و مهاجرت از عوامل عمدهی تغییر اصلی چهرهی مشاغل جنسی در در قرن نوزدهم بودند و با ادامهی رشد سرمایهداری، نظامیگری و جنگهای پیدرپی، روسپیگری در قرن بیستم تبدیل به صنعت گسترده و متنوع سکس شد. عصر نهچندان دور جهانیسازی و تجدید ساختار سرمایهداری از سالهای 1970 به این سو نیز دوباره تغییر شکل تازهای در صنعت سکس و وضعیت کارگران جنسی ایجاد کرد. سیاستهای نوین اقتصادی و برنامههای تحمیلی از سوی صندوق بینالمللی پول در کشورهای در حال توسعه منجر به رشد مهاجرت از مناطق روستایی، افزایش بیکاری در مناطق شهری، کاهش دستمزد و گسترش فقر شد که طبعاٌ عواقب آن بر زنان عمیقتر بود.
ساختار طبقاتی در مشاغل جنسی و کالاییشدنِ سکس
کار جنسی شاید به نظر اول در طبقهبندی استاندارد اقتصادی جای نگیرد اما کسانیکه در این حرفه مشغولاند جایگاه طبقاتیِ متفاوتی در صنف خود اشغال میکنند. آنها هم میتوانند واقعاٌ کالا-برده باشند، هم کارگر، هم فروشنده، و یا حتا سرمایهدار. مانند بسیاری از خدمات و برخی صنایع تولیدی تحت نظام سرمایهداری، مشاغل جنسی هم در تنوع و شیوههای مختلف در بازار موجود است و این به خاطر نسبت متفاوتی است که افراد مختلف در این حرفه با صنعت سکس برقرار میکنند. گروه بزرگی از کارگران جنسی واقعا اجیر شدهاند. آنها در استخدام افراد یا مؤسساتی هستند که لازم است ساعات مشخصی برایشان کار کنند. میلیونها کارگر جنسی که در محدودههای چراغ قرمز، خیابانها، استریپکلابها، هتلها، سالنهای ماساژ ویژه و غیره در سراسر دنیا که به ارائهی شکلی از خدمات جنسی مشغولند در این طبقه قرار میگیرند. آنها بر اساس میزان ساعات کاری و یا تعداد مراجعانی که میبینند دستمزد میگیرند. این کارگران خدمات جنسی خود را مستقیماٌ به مشتری نمیفروشند. آنها نیروی کار خود را به کارفرما میفروشند. این کار فرما – پاانداز، مادام، صاحب کلابـ پول را از مشتری دریافت کرده و درصدی از آن را به کارگر جنسی میدهد یا اینکه درصد مشخصی از کارگر بابت معرفی مشتری دریافت میکند. کارگران جنسیای که در چنین شرایط بردهواری زندگی میکنند خود ابتدا به عنوان کالا خرید و فروش میشوند و سپس کارفرما بسته به سودش آنها را بر سر کاری میگذارد. این بردهداری مدرن ارتباط نزدیکی هم با قاچاق انسان دارد که البته محدود به کارگران جنسی نیست و شامل حال تمام کارگران زن و مرد و کودک و به خصوص مهاجرانی که در مشاغل خدماتی به صورت غیرقانونی یا کارهای پست مشغولند میشود.
اما این واقعیت که بردهداری در بخشی از صنعت سکس وجود دارد نباید چشم ما را بر شرایط گروههای دیگر مشغول در این حرفه ببندد. بسیاری از کسانیکه در این حرفه مشغولاند نه بردهاند و نه اجیر شده؛ دلیل اصلی هم این است که در بیشتر نقاط دنیا محدودیتهای قانونی دربارهی مشاغل جنسی مانع از رسمیت بخشیدن به این حرفه شده، و همیشه زیر سایهی بازار سیاه به حیات خود ادامه داده است. برخی شاغلانِ این حرفه فروشندهی مستقیماند؛ آنها برای کسی کار نمیکنند و فقط با مشتری سر و کار دارند. عدهای از آنها منابع درآمد دیگری هم دارند و مالکیت محل، وسیلهی نقلیه، خط تلفن – ابزار کار- با آنهاست. این زنان طبقهی خرده بورژوای این حرفه هستند. اما وضعیت اغلب کارگران جنسی بسیار از این تصویر زن خوداشتغال طبقه متوسطی دور است. بیشتر آنها فقیرند و هیچ منبع درآمد دیگری ندارند، و برای برخی از آنان مبادله بهشکل بدوی کالابهکالا صورت میگیرد؛ مثل وقتی که خدمات جنسی با ملزومات اولیهی زندگی همچون غذا، سرپناه و مواد مبادله میشود. آنها همان گروهی هستند که مارکس اگر بود لمپن پرولتاریا مینامید. و در آخر کارفرمایانی که خود زنان دیگر را استخدام میکنند. گروه کوچکی از زنانی که در این حرفه مشغول میشوند، بعدها با عنوان مادام یا صاحب مکانهای ارائهی خدمات جنسی، کسبوکار خودشان را راه میاندازند و از نیروی کار دیگران- بهشکل خدمات جنسی- بهرهکشی میکنند چه خود همچنان به فروش خدمات جنسی مشغول باشند یا نه. بنابراین در سکس تجاری گروهی کارگرند، عدهای بردهاند، برخی خرده بورژوا و اقلیتی هم سرمایهدارند.
از نظر بسیاری گناه تبدیل شدنِ سکس به کالا اساسا گردن کارگران جنسی است که ریشهی آن به نگاهی انتزاعی و تقلیلگرایانه به روابط جنسی برمیگردد که جز بُعد رومانتیک یعنی لذت مشترک ـ که اغلب بعد نایاب سکس زناشویی نیز است- خواسته یا نخواسته نسبت بر ابعاد دیگر رابطهی جنسی چشم میبنند. در نظام سرمایهداری و جوامع طبقاتی پیش از آن، رابطهی جنسی همیشه دارای ابعاد اقتصادی، و شدیداٌ تحت کنترل و نظارت بوده، و دلیل این کنترل نیاز به حفظ اموال و سرمایهی خصوصی از طریق وارثان مشروع بودهاست. انگلس در منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت، این که چهگونه رشد تکهمسری با افزایش مالکیت خصوصی همراه بودهاست را شرح میدهد. «خانوادهی تکهمسری برپایهی برتری مردان شکل گرفته است و هدف اصلی آن تولید فرزندانی است که در ابوت آنها چون و چرایی نباشد زیرا این فرزندان بعدها به عنوان جانشینان طبیعی، وارث اموال پدر خواهند شد... شکل اصلی خانواده طی گذر از اشکال مختلف جوامع طبقاتی تغییرات بیشماری به خود دیده، اما اصل تک همسری زنان مشمول این تغییرات نبودهاست و قوانین، مذاهب و سنتهای مختلف همه در جهت ضمانت این عدم تغییر، شکل گرفتهاند.» در واقع این روسپیگری نبود که رابطهی جنسی را از حوزهی لذت مشترک خارج کرد بلکه خانوادهی تکهمسر بود که بهخاطر دفاع از مالکیت خصوصی سکس را تبدیل به کالا کرد و دختران تبدیل به اموالی شدند که بسته به قابلیتشان برای تولید ورثه، با زمین، احشام و یا پول نقد مبادله میشدند. کارگران جنسی کلکته، سال 1997 در مانیفستی[6] این موضوع را اینگونه بیان کرده اند:
«مالکیت خصوصی و حفظ مردسالاری به کنترل تولید مثل زنان نیاز دارند. از آنجاییکه ورثهی مشروع سر رشتهی محافظت از اموال را بهدست دارند، و آمیزش جنسی زن و مرد به خودیخود پتانسیل تولیدمثل دارد، سرمایهداریِ مردسالار تنها این شکل از زوجیت را بهرسمیت میشناسد. رابطهی جنسی در درجهی اول و منحصراً به چشم ابزاری برای تولیدمثل بهحساب میآید و تمامی جنبههای میل و لذت باطنی آن نفی میشود.»
مانند اغلب مبادلههایی که در نظام سرمایهداری صورت میگیرد، اساس کار جنسی هم خرید و فروش کالا است. عموماً کارگر جنسی را «تنفروش» مینامند. کسیکه بدن خود را میفروشد، که از آنجاکه در پایان مبادله مشتری «مالکِ» بدن کارگر جنسی نمیشود اصطلاحی غلط و بیمسما است. برخی از چپها و فمینیستها به این ادعا که کارگر جنسی نیروی کار و خدماتی را میفروشد نه بدناش را خرده میگیرند و در جواب موقتی بودن این مبادله این طور توضیح میدهند که کارگرِ جنسی استفاده از بدناش را در ازای لذت جنسی دیگری میفروشد ولی این توضیح نیز گمراهکننده است. کسانیکه سر و کارشان با سکس تجاری افتاده است، چه گوشهی خیابان، چه محدودهی چراغ قرمز و چه از طریق بنگاههای مربوطه، مطلعاند که برای خدمات جنسی هم تعرفهای وجود دارد. این تعرفه اغلب بهدلیل محدودیتهای قانونی مکتوب نیست اما کاملاً در عرف این حرفه شفاف است. برای ارضاء دستی قیمت مشخصی وجود دارد، قیمت سکس دهانی معمولاٌ بالاتر است و بعد از آن آمیزش مقعدی و واژنی. گاهی هم تعرفه به شکل ساعتی است اما در آن هم خدمات جنسیای که ارائه میشود کاملا واضح و مشخص است. یعنی به هر صورت کالا، سکس – یا شکلی از رابطهی جنسی– است نه بدن کارگر جنسی؛ و اشکال مختلف رابطهی جنسی برخلاف آنچه در پورنوگرافی نشان میدهند یا آنچه در عرف زناشویی رایج است به شکل «پکیج کامل» همه باهم در یک بار رابطهی جنسی برقرار نمیشود.
ظلم، خشونت و بهرهکشی
نویسندهی این یادداشت با کسانی که معتقدند مشتری مرد مستقیما از کارگر جنسی زن بهرهکشی میکند مخالف است. قطعاٌ در رابطهی کارگر جنسی-مشتری، مشتری تقریباٌ همیشه از نظر موقعیت اقتصادی برتری دارد اما او کسی نیست که از کارگر جنسی بهرهکشی میکند؛ او در این رابطه صرفاٌ مصرف کنندهاست. اینجا هم میخواهم از مقایسهی انگلس میان روسپیگری و خانوادهی تکهمسری کمک بگیرم. در خانوادهی تکهمسری هم مرد قدرت و برتریهای بسیاری در خانواده، مقابل همسر خود دارد اما او طی پروسهی بهرهکشی به این برتری نرسیده است. شوهر این موقعیت کلی برتری مرد نسبت به زن را در سیستم سرمایهداری به ارث بردهاست. اشخاص دیگری در بازار سکس تجاری از کارگرجنسی بهرهکشی میکنند. کارفرمایی که ممکن است پاانداز، صاحب کلاب یا مادام باشد، اما به هرحال آن شخص مشتری نیست. البته مشتریهایی هم هستند که بهنحوی از پرداخت پول دربرابر خدماتی که دریافت کردهاند فرار میکنند اما اسم این کار دزدی است نه بهرهکشی. اینکه مشتریها از کارگران جنسی بهرهکشی نمیکنند به این معنی نیست که به آنها ظلم هم نمیکنند. بسیاری از کارگران جنسی تحت ستم مشتریهایی هستند که با آنها رفتار خشن و تحقیرآمیز دارند. آنها همینطور تحت ستم دولتهایی هستند که حقوق اولیهی انسانی آنها را به رسمیت نمیشناسد. کارگران جنسی در بسیاری از کشورها از خدمات بهداشتی، بیمه و حقوق بازنشستگی، داشتن حساب بانکی، اجازهی سفر، حمایت قانونی و سرپرستی فرزندانشان محروم اند. نمونههای حاد خشونت علیه کارگران جنسی آمار بالای قتل و خشونت فیزیکی و مجازاتهای سنگین قضایی است. در بسیاری کشورها به خصوص آنهایی که توریسم جنسی از منابع درآمد کشور است، مکانها و بنگاههای خرید و فروش سکس تحت نظارت دولت اداره میشوند که درآمد عظیمی را از این راه کسب میکند و در بودجهی کشور نیز لحاظ میشود، اما این مورد نیز تأثیری در وضعیت کارگران جنسی ندارد و از فقر و بهرهکشی و خشونت علیهشان نمیکاهد. در این کشورها همچنین سیاستهای تبعیضآمیز و تحقیرآمیزی مانند تست اجباری اچآیوی و صدور کارت سلامت برای کارگران جنسی رایج است که هدف آن نه حفظ سلامت کارگر جنسی، که راحتی خیال مشتری و رشد بازار تجارت سکس است. افراد عادی جامعه نیز حتی در کشورهایی که منع قانونیای برای این حرفه وجود ندارد چندان با کارگران جنسی و فرزندانشان خوشرفتار نیستند.
با وجود همهی اینها چرا زنان جذب بازار کار جنسی میشوند؟ معمولاٌ ترکیبی از دلایل و تجربههای مختلف زنان را به شروع سکس تجاری سوق میدهند که کلیشههای موردعلاقهی روانشناسان و جامعهشناسان مانند تجربهی آزار جنسی در کودکی یا وابستگی به مواد مخدر، از دلایل عمدهی آن نیستند. دلیل مهم و اصلی بیپولی است. بیپولی میتواند نسبی با مطلق باشد. بسیاری از زنان سکس تجاری را گزینهی مناسبتری در مقابل کارهای با حقوق کمتر، و بهرهکشی بیشتر که در بخشهای رسمی در دسترسشان است میدانند. کارگران جنسی هند در بخشی دیگر از مانیفستی که پیشتر از آن گفتم به دلایلی که زنان کار جنسی را انتخاب میکنند اشاره میکنند:
«زنان به همان دلیلی به روسپیگری روی میآورند که ممکن بود هر راه امرار معاش دیگری را که گزینهاش برایشان مهیا بود انتخاب کنند. سرگذشت ما اساساً تفاوتی با آن کارگر اهل بیهار که در کلکته ریکشا میکشد، یا آن کارگر اهل کلکته که پارهوقت در کارخانهای در بمبئی کار میکند، ندارد. برخی از ما به صنعت سکس فروخته شدهایم. حالا بعد از سالها از کفالت مادامای که ما را خریده بود درآمده و به درجهای از استقلال درون صنعت سکس رسیدهایم. ما بعد از ازسرگذراندن تجربیات بسیار و اغلب ناخواسته در زندگی، و بیهیچ آگاهیای از همهی عواقب روسپیگری سر از سکس تجاری درآوردیم . اما مگر بیشتر ما زنان گزینهی دیگری خارج از خانواده برایمان مهیا بود؟ ناخواسته کارگر خانگی میشدیم؟ آیا ما در اینکه در چه سنی و با چه کسی ازدواج کنیم حق انتخابی داشتیم؟ انتخاب برای زنان، مخصوصاٌ زنان فقیر چندان معنای حقیقی ندارد.»
تشکلیابی، با تکیه بر تجربهی هند
گرچه موج اول جنبش کارگران جنسی از قرن نوزدهم و با اعتراضات کارگرانِ جنسی لهستان شروع شد و تا اوایل قرن بیست هم نمونههای تاریخیای از حرکتهای زنان هند و کنیای مستعمره و امریکای لاتین دیده میشود، ولی تاریخ رسمی تشکلیابی کارگران جنسی از موج دوم و سالهای 1970 و در پاسخ به شیوع اچآیوی و مرگهای ناشی از بیماریهای مربوط به ایدز، آغاز میشود. موج سوم جنبشهای کارگران جنسی از سالهای 1990 و در واکنش به شیوع اچآیوی و مرگهای ناشی از بیماریهای مربوط به ایدز، به عنوان یکی از خطرات شغلی، در کشورهای درحال توسعه شکل گرفت.[7] دستآوردهای موج سوم به خصوص در هند بسیار قابل توجه است. تشکلهای کارگران جنسی همیشه مورد این انتقاد قرار گرفتهاند که بیتوجه به مصائب کار جنسی، روسپیگری را بزکدوزک کرده، و فقط نمایندهی زنان طبقهی متوسط و خرده بورژوازی این حرفه هستند که حتا پایشان به شوهای تلویزیونی هم باز شدهاست. اتحادیههای کارگران جنسی هند پاسخ درخشانی به این انتقاد اند. سازمانهای کارگران جنسی هند نیز فراز و نشیب بسیاری را اغلب به تنهایی و بیحمایت فمینیستها از سر گذرانند. برای فمینیستهای هندی نیز مانند اغلب کشورها، حمایت از کارگران جنسی تنها منوط به ترک حرفه و یا حداقل بیان این که مایل به ترک آن هستند و تأیید اسطورهی قربانیِ نیازمند نجات توسط خواهران محترم و دلسوز، بودهاست. اغلب فمینیستهای هند تا همین سالهای اخیر فقط دو حالت را در مورد کارگران جنسی در نظر میگرفتند. یا روسپی بهعنوان قربانی و سمبل ستم نظام مردسالار که نیازمند نجات و ترک روسپیگری است، و یا زنانی اغفال شده و ناآگاه و فاقد اخلاقیات، و کارگزاران نظام مردسالار که نتیجهی کارشان بازتولید خشونت و ستم علیه سایر زنان است. تنها گروهی از زنان عضو حزب کمونیست هند موضع دیگری داشتند. آنها به دور از خطکش قضاوتهای اخلاقی فقط به این علت که کار جنسی هم شکلی از کار است و باید همهی حقوق و حمایتهای سایر کارگران هم شامل حال کارگران جنسی بشود، با موقعیت زنان کارگرجنسی برخورد میکردند.[8] تشکلهای کارگران جنسی تا اواسط سالهای 2000 هرگز برای شرکت در کنفرانسهای ملی زنان هند دعوت نشدند. اوایل سالهای 1990 گروهی از کارگران جنسی خواستار شرکت نمایشی و آزمایشی در کنفرانس ملی فعالان زنان هند شد که این درخواست بسیار برای برگزار کنندگان برخورنده بود و درنهایت به این علت که گروهی فمینیستی یا مدافع حقوق زنان نیستند درخواستشان رد شد. اما سرانجام، اپیدمی اچآیوی و مرگهای ناشی از بیماریهای مربوط به ایدز در شبهقاره و مسئول و مورد هدف قراردادن کارگران جنسی زن در برنامههای پیشگیری، برخی از فعالان فمینیست- بهخصوص در حوزهی بهداشت و سلامت ـ را با تشکلهای کارگران جنسی همراه کرد. بیعدالتی در تمرکز بر کارگران جنسی به عنوان ناقلهای اصلی عفونت، در برابر مشتریهای مرد، برخی از گروههای فمینیست را به حمایت از اتحادیههای کارگران جنسی ـ در پافشاری بر استفادهی کاندوم و حق نپذیرفتن مشتریای که میدانند عفونتی دارد- واداشت. نتیجهی گزارشهای این تشکلها نشان میدهد که وقتی حمایت و سازماندهی وجود داشته باشد، توانایی کارگران جنسی در انتخاب سکس مطمئن بالاتر از اکثریت زنان هندی است. براساس آخرین آمار دربارهی اچآیوی و ایدز در شبهقاره، از هر ده زن اچآیوی پازتیو هندی، هشت نفر از طریق شوهر مبتلا شده اند.
کمیتهی دوربار ماهیلا سامانوایا[9] ، یکی از نمونههای تاثیرگذار و موفق تشکلهای کارگران جنسی در تاریخ این جنبش است. « دوربار» که به زبان بنگالی یعنی متوقفنشدنی، در سال 1992 در سوناگاچی[10]، بزرگترین محدودهی چراغ قرمز کلکته، تأسیس شد و در سال 1997 اولین مانیفست کارگران جنسی هند را منتشر کرد و امروزه 65000 عضو کارگرجنسی زن و مرد و ترنس در ایالت بنگال غربی دارد. دوربار در زمینهی حقوق زنان، ترویج حقوق کارگران جنسی و حمایت از فرزندانشان، مبارزه با قاچاق زنان و پیشگیری از اچآیوی و مرگهای ناشی از بیماریهای مربوط به ایدز فعالیت میکند. « اهداف سیاسی دوربار در مبارزه برای به رسمیت شناختن کار جنسی بهعنوان شغل و کارگران جنسی بهعنوان کارگر، و برای تأمین امنیت اجتماعی کارگران جنسی و فرزندانشان صریح و روشن است. دوربار خواستار جرمزدایی از کارجنسی بزرگسالان و به دنبال تغییر قوانینی است که حقوق انسانی کارگران جنسی را به رسمیت نمیشناسند و تلاش در مجرمسازی آنها دارند و آزادی و حقوق آنها به عنوان شهروند کامل را محدود میکنند.»
در پایان اینکه در جامعهی طبقاتی رابطهی جنسی هرگز نمیتواند کاملاٌ از مناسبات اقتصادی جدا باشد. کار جنسی از آن جهت آسیب و یا خطر اجتماعی بهحساب میآید که زن این مناسبات را خارج از چهارچوب خصوصی خانواده و اهداف آن برقرار کردهاست. زندگی کارگران جنسی اغلب سخت و بسیار پرخطر است. مجرمیت حرفه و انگهای اجتماعی، در برابر خشونت مشتری و بهرهکشی پاانداز آسیبپذیرشان کردهاست. بسیاری از کارگران جنسی از وضعیتشان ناراضیاند و شاید اگر آلترناتیو دیگری برایشان موجود بود این حرفه را ترک میکردند. ولی آلترناتیو واقعی کارگر جنسی در نظام سرمایهداری فقط الینهشدن در حرفهای دیگر است. دیگر اینکه در نظام سرمایهداری مشاغل جنسی نیز طبقهبندی مختلف دارند و باید در تحلیلها و نظریهپردازی و برنامهریزیها این مسئله را در نظر بگیریم؛ نه باورهای اخلاقی و تصوراتمان دربارهی اینکه سکس در حقیقت باید نماد و نمایش چه چیزی باشد، و یا ترسهامان از این که کارجنسی در بهرهکشانهترین وضعیت به چه صورت در خواهد آمد. به همین خاطر است که من معتقدم تشکلهای کارگران جنسی کلید اصلی مبارزه با ستم و بهرهکشیاند. این تشکلها با توجه به جایگاه طبقاتیشان باید توسط اعضای این صنف اداره شوند نه اینکه به دستان نجاتبخش سازمانهای حقوق بشری سپرده شوند که دنبال استخدام و بهرهکشی از آنها به شیوههای دیگر، و کنترل حد و مرز خواستههای سیاسی و اجتماعیشان هستند. طبعاٌ در جامعهای که ما آرزویاش را داریم مشاغل جنسی، لااقل با چهرهی فعلی وجود نخواهند داشت، همانطور که هر شغل دیگری؛ و همانطور که نهاد خانواده. ممکن است آن زمان هم کسانی به عنوان متخصص به این حرفه بپردازند؛ ولی روابط جنسی، رها از مالکیت خصوصی، تقدس خانواده، و کنترل دولت، به شکلی تکامل خواهد یافت که ما فقط میتوانیم با مقاومت و مبارزه در جهت تحقق آن بکوشیم.
یادداشتها:
[1]. Hetaerae
[2]. Kamathipura : http://en.wikipedia.org/wiki/Kamathipura
.[3] ف. انگس. منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت؛ فصل دوم، بخش چهارم، خانوادهی تکهمسر http://www.marxistsfr.org/farsi/archive/marx/works/1884/mansha-khanevadeh4.pdf
[4]. Alexandra Mikhailovna Kollontai
[5]. Prostitution and ways of fighting in : http://www.marxists.org/archive/kollonta/1921/prostitution.htm
[6]. Sex worker’s Manifesto, Calcutta 1997 : http://www.bayswan.org/manifest.html
7. M. Chateauvet. Sex workers Unite: A history of the movement form stonewall to slat walk; Beacon Press, 2014.[ 8] فمنیستها و کارگران جنسی: درسهایی از تجربهی هند، سخنرانی سریلاتا باتیلوالا، کنفرانس زنان و توسعه، بنگلور 2010ا http://www.campaignforequality.info/spip.php?article9626
[9]. Durbar Mahila Samanwaya Committee : http://www.durbar.org/
[10]. Sonagachi http://en.wikipedia.org/wiki/Sonagachi